مدح و وفات حضرت خدیجه سلام الله علیها
وقتی كه چشم خلق خـدا ناسپـاس بود تنها خدیجـه بود كه گـوهـرشناس بود تا سر نهد به پای رسول امیـن ز شوق در بـارگـاه عـشـق پُر از الـتماس بود این افتخار اوست كه در طول عمر خویش با بـهـتـرین پیـمبر حـق در تماس بود گـنـجـیـنـۀ مـعـارف ایـمـان و منـزلت آئـیـنـۀ تـجـلّـی و پُـر انـعـكــاس بــود مـال و مـنـال را به فـقـیـران مكه داد كی در كمند نفس و طعام و لباس بود خوف و رجای او به ره دین حق گذشت از جـاهـلان مكـه كجا در هراس بود غفلت نكرد لحظه ای از حق، خدا گواست تا آخرین نفس به جهان حق شناس بود روز و داع خویش وفائی از این جهان آزرده دل، به خاطر آن باغ یـاس بود |